«می‌گویند معلمان کلیه رشته‌های تحصیلی در واقع معلمان زبان‌‌اند و معلم زبان و ترجمه را می‌توان معلم کلیه رشته‌های دیگر دانست.»

معلمان زبان و ترجمه برای انتقال مفهوم کلمات و واژه‌ها وقتی به هر بخش با موضوع خاصی برخورد می‌کنند، باید آن رشته را تا حد زیادی برای زبان‌آموزان و دانشجویان خود توضیح دهند. اما معلمان دیگر تنها حوزه مربوط به خود را تدریس می‌کنند و کاری با حوزه‌های دیگر ندارند.

همچنین معلمان زبان باید انگیزه لازم را در جذب هرچه بهتر مطالب حوزه‌های دیگر برای دانشجویان و زبان‌آموزان خود ایجاد کنند. به عنوان یک معلم بارها با این مورد روبرو شده‌ام که زبان‌آموزان اینچنین سوال می‌کنند: «چرا ما باید کلمات و واژه‌های زبان را در حوزه‌های دیگر به اجبار یاد بگیریم؟» به نظر شما بهترین جواب برای این دسته از زبان‌آموزان چه می‌تواند باشد؟ پاسخ این زبان‌آموزان را باید اینچنین داد که اگر به شما بگویند در زبان مادری‌تان تنها درباره مواردی حرف بزنید که بیشترین تکرار را در شبانه‌روز دارید، آیا قبول می‌کنید؟ برای مثال تنها بیایید درباره خوراک و خواب در طول شبانه‌روز فکر کنید و حرف بزنید و فرض را بر این بگذارید که تنها دانش کلامی چنین وضعیتی را در زبان در اختیار داشته باشید. آن‌وقت چه اوضاعی برای شما رقم می‌خورد؟ حتما حسی مملو از کلافگی ناشی از اینکه نمی‌توانید فکر خود و نیازهای خود را به زبان بیاورید، دیوانه‌وار مغز شما را متلاشی می‌کند؛ درست مانند زمانی که آدم در موقعیتی قرار دارد که بجز بله و خیر اجازه صحبت به او نداده‌اند. در چنین اوضاعی، حتی عملکرد فکری شما هم تنبل خواهد شد و ترجیح می‌دهید فقط به مواردی فکر کنید که توانایی به زبان آوردنشان را دارید. مطمئنا چنین وضعیتی، محدودیت عظیم و دلخراشی را به وجود خواهد آورد. زیرا قابلیت سخن گفتن به زبان‌های مختلف و در حوزه‌های متفاوت، موهبتی زیباست که نیازهای ارتباطی انسان را کامل‌تر می‌کند و هر کسی قابلیت استفاده از آن را ندارد.