به آزادنویسی علاقه خاصی پیدا کردهام. دلیل آن هم واضح است؛ در انتخاب موضوع و تعداد کلمات آزاد هستم. میتوانم هر موضوعی را بنابر ایدهای ناگهانی یا ایدهای که از پیش درنظر گرفتم و یا یادداشت کردم را بردارم و به آن شاخ و برگ بدهم. باید بنویسم و به چرایی و چگونگی نوشتن هم دقت نکنم.
اکنون که چند ماهی است نوشتن روزانه را برای تقویت نوشتههای خود انتخاب کردهام، این تغییر را حس کردم که میتوانم راحتتر ایده پیدا کنم و دربارهاش بنویسم. میتوانم راحتتر ذهنم را بتکانم و متنی اگرچه کوتاه اما ساده و آسان بنویسم.
آزادنویسی در ابتدا به برون ریزی ذهنی من کمک میکند و میتوانم ایدههایی که در اعماق افکارم وجود داشتهاند و من از حضورشان مطلع نبودم را به من نشان دهد.
اما نمایش افکار درونی من چه فایدهای دارد؟
گاهی تعجب میکنم افکاری به ذهنم میآید که قبلا آنها را دریافت کردم اما به سادگی از کنارش عبور کرده بودم زیرا فکر میکردم چیز جدیدی نیست که شنیدهام یا دیدهام و دانستن آن فایدهای برای من ندارد؛ درحالیکه حالا اینطور نیست و هر فکر و ایدهای که در ذهن ما آشکار میشود نشان از آن دارد که ما میتوانیم در آن زمینه بیشتر فکر کنیم، بیشتر جستجو کنیم و بیشتر معناها را در آن زمینه دریافت کنیم.
برای مثال هر چقدر قبلاً از کنار نوشتن به سادگی عبور میکردم و شاید گهگاهی مینوشتم و آن هم فقط برای آرامش بعدش انجام میدادم؛ اما اکنون داستان نوشتنهای من و یا بهتر است بگویم داستان آزاد نویسیهای من علاوه بر هدف قبلی، اهداف دیگری را نیز برای من در پی دارد. اهدافی همچون پیدا کردن معنا در افکار و اعماق وجودم. برای مثال در مورد موضوعی چیزی میشنوم و در دفترچه یادداشت میکنم و وقتی زمان آزاد نویسی میرسد، به سراغ دفترچهام میروم و فقط چشمانم را روی نوشته ها میگردانم و منتظر میمانم تا ذهنم با یکی از آن ها ارتباط مستقیم برقرار کند؛ طوری که وقتی دستم را روی کیبورد گذاشتم تا آنجا که توان دارم بیوقفه و بدون امان دادن به اینکه خیلی فکر کنم، فقط و فقط بنویسم. میدانم در آن لحظات ذهنم آماده نوشتن است چون اجباری در انتخاب موضوع نداشته است و با اختیار کامل آن را انتخاب کرده و این امکان را دارد که در مسیر نوشتن تا هزار کلمه هم پیش برود.
آزاد انتخاب میکنم و آزاد مینویسم. انتخاب موضوع که برایم آزاد و اختیاری است و هم چنین نوشتن آن نیز. به آن معنا که در هنگام نوشتن به بد یا خوب بودنش به هیچ وجه دقت نمیکنم و به خود این اطمینان را میدهم که اگر بیوقفه بنویسم، حتما ایدههای خوبی در پی خواهد داشت و با بازنویسی در حد یک متن معمولی میشود.
باید بگویم در مسیر نوشتن به دنبال کمالگرایی نیستم و در پی آن هستم که ابتدا خود، با معنا و مفهوم نوشتن، به آنچه که بزرگان نویسندگی اشاره دارند تا حدودی دست پیدا کنم و این راه را هرچند معمولی و بیادعا طی خواهم کرد. همین عقیده معمولگرایی، من را برای نوشتن به یک ثبات رفتاری در روزانهنویسی در طول روز میرساند و این ثبات رفتاری در انجام کار است که آدم را در حد کمال بالا میبرد و به هدفی که میخواهد یعنی نوشتن روان و ساده و در عین حال با مفهومی عمیق و زیبا میرساند.
پینوشت: آزادنویسی یا هزار کلمه روزانه به شدت توصیه میشود.
در آزادنویسیهایم خود را یافتم. بدون نقاب و فیلتر.
پس مینویسم تا نقابم کنار رود و خود را در پس پرده، بیواسطه ببینم.
درود بر شما
زنده باد. بسیار زیبا نوشتید.
[…] آزادنویسی […]
آزاد نویسی واقعا تمرین خوبیه. من چند وقتی هست که هر روز صبح ۴ برگ کاغذی آزاد نویسی میکنم. به نظرم باکاغذ و قلم بیشتر میچسبه.
بسیار عالی، امیدوارم با انگیزه هر روز پیش برید و موفق باشید.