وبلاگ‌نویسی از جمله اهدافی است که برای کسی می‌خواهد نویسنده‌ای حرفه‌ای باشد، دغدغه محسوب می‌شود. نویسنده‌ای که بخواهد خود را در حوزه نوشتن قدرتمند کند، مطمئناً نیاز دارد تا روزانه‌نویسی خود را حفظ کند. حالا این روزانه‌نویسی می‌تواند وبلاگ‌نویسی باشد، مقاله‌نویسی برای سایت‌های دیگران باشد یا حتی شامل سیاه کردن کاغذهای سفید رنگی باشد که دائم با خود تکرار می‌کنیم نکند مطلب بی‌ارزشی را در آن بنویسیم.

اما پس از چند ماه که شروع به نوشتن می‌کنیم، متوجه این داستان می‌شویم که سیاه‌کردن کاغذهای سفید، چنان لذتی برای یک نویسنده نوپا دارد که هیچ چیزی جایش را نمی‌گیرد. انگار آزادی ذهن خود را بعد از آن احساس می‌کند. انگار فرصت از نو اندیشیدن را به خود هدیه می‌دهد. انگار می‌داند با این کار جایی در ذهنش باز می‌شود برای تمام افکاری که تاکنون محدود شده بودند.

من امشب این کار را با وبلاگ‌نویسی انجام می‌دهم؛ یعنی صفحه سفید وبلاگم را پر می‌کنم با چند خطی نوشته که شاید هم‌اکنون برای بعضی‌ها بی‌ارزش تلقی شود؛ اما برای من که به نوشتن علاقه پیدا کرده‌ام، این کار شیرین است و پیگیری آن در همه حال می‌ارزد به تمام ننوشتن‌هایی که ما را از اهداف خود دور می‌کند.

گاهی تنها نمی‌نویسیم چون می‌خواهیم بهترین مطلب عالم را از بالای کوه قاف بیاوریم و آن را به خوبی پردازش کرده و سپس آنها را منتشر کنیم.

امشب تصمیم گرفتم که فقط نوشته‌ای را در سایت منتشر کنم. بنویسم و ذهنم را در مسیر نوشتن آزاد کنم. نوشتن آن دسته از علاقه‌هایی است که وقتی می‌آید، رفتنی ندارد. می‌توان دو سه روزی ننوشت، اما ننوشتن دوام نمی‌آورد و شکست می‌خورد. باید بدانم کشمکش میان آنها همیشه می‌تواند در ذهن من باشد اما این مهم است که همیشه نوشتن اولین انتخاب من باشد.