از زمانی که جدی شروع کردم به نوشتن، یک چیزی را به خوبی متوجه شدم؛ اینکه باید ریسک نوشتن را بپذیرم. شاید اگر در آغاز روند نوشتن روزانه از من سوال میکردید، میگفتم مگر نوشتن هم خطر دارد که باید آن را بپذیرم؟
ریسک نوشتن یعنی تمام مسائلی که من را از نوشتن سرد کند و باعث شود که از نوشتن دست بکشم. این خطرها میتواند از سوی افرادی باشد که به آنها نزدیک هستم یا فقط آنها را گذری شناختهام یا نه خطرها میتواند از طرف خودم باشد؛ یعنی مداوم به این فکر کنم که من نمیتوانم خوب بنویسم و باید مدت زیادی را قبل از نوشتن فکر کنم که آیا این موضوع برای نوشتن خوب است و آیا من از عهدۀ نوشتن این موضوع برمیآیم یا خیر.
این افکار در ذهن میچرخید و از اوایل شروع کار تا الان بارها به سراغم آمده و بر من پیروز شده است و من را به راحتی از نوشتن به عقب کشانده است، طوریکه آنقدر ننوشتنها ادامه مییافت تا دلم برای نوشتن تنگ میشد!
الان با گذشت چند ماه با عوامل مختلفی روبرو شدم و آنها را تاحدودی شناختم که پیشتر از آنها صحبت کردم. در ادامه به چند عامل اشاره میکنم که من را از نوشتن بازمیداشت و من برای غلبه نیاز به یک نیروی محرکۀ قوی داشتم.
سه عامل تأثیرگذار:
- فضای مجازی
وقتی وارد شبکههای مجازی میشدم و تعدد نوشتهها و جنس آنها را میدیدم، گاهی این فکر به ذهنم میرسید که آیا من نیز میتوانم مانند افراد خوشقلم بنویسم و بازخورد خوبی بگیرم. این فکر در ذهنم میچرخید و اگر با پاسخ «من میتوانم» در همان لحظه روبرو نمیشد و من برای اثبات نمینشستم و چندصفحهای نمینوشتم، باورم نمیشد که من هم اگر تلاشهای بیوقفه داشته باشم، میتوانم نوشتههای خوبی منتشر و دنیا را شگفتزده کنم.
- بازخورد دیگران
بارها بازخوردهای متفاوت دیگران را میدیدم که طبیعتاً اگر خوب و مثبت بود، انرژی خوبی دریافت میکردم و اگر بد بود خب معلوم است از انرژی من کاسته میشد.
بدیهی است که این بازخوردهای منفی چه بلایی بر سرِ نویسندۀ نوپا میآورد. پس بهتر است کسی که این راه را انتخاب کرده، به سختیهای پیشبینی شده نیز توجه کند و ارادۀ آهنین خود را در قلبش وارد کند و آن را برای ادامۀ مسیر ذخیره نگه دارد.
- دیدگاه منفی به نوشتههای خود
بعضی روزها بعد از به پایان رساندن نوشتۀ روزانۀ خود، به این فکر میکنم که نوشتهام ضعیف است، کشش خوبی ندارد، نتوانستم نوشتۀ خوبی را بنویسم و… . این فکر از ابتدا با من بوده است و تأثیر بدی بر دیدگاه و همچنین عملکرد من داشته است. باید بگویم این تفکر به شدت اشتباه است؛ زیرا چنین چیزی واضح است که نوشتۀ من در ابتدای مسیر کاملاً خوب نیست و ممکن است درونمایۀ قوی نداشته باشد. باید بدانم که اگر ورودی ذهنم را افزایش بدهم میتوانم نوشتههای بهتری بنویسم.
برای رهایی از این عوامل بهتر است من در حال حاضر زندگی کنم!
بله درست است. چه چیزی بهتر از این است که من خود را در لحظۀ حال ببینم و انتظاری بیهوده و بزرگ از خود نداشته باشم. همین که مینویسم یعنی مشتاقم تا عمیق فکر کنم. همین که عمیق فکر میکنم یعنی میدانم ظاهر برای من معنای کمرنگتری دارد. مینویسم چون میدانم تمام افکارم را میتوانم تحلیل کنم و در ابتدا نباید نگران چگونگی انجام مراحلش باشم. من چیزی را مینویسم که الان در توان من است. فقط لازم است تا با عملکرد خود (نوشتن) و استمرار آن به خود ثابت کنم که پایِ کار ایستادهام. همین نشان میدهد به مقصود خود خواهم رسید. هرچقدر به چگونگیِ ادامۀ مسیر نوشتن فکر نکنم، ایدهها بهتر به ذهن من میرسد و قدرت نوشتن من نیز بالاتر میرود.
I just could not depart your web site prior to suggesting that I really loved the usual info an individual supply in your visitors Is gonna be back regularly to check up on new posts
dodb buzz You’re so awesome! I don’t believe I have read a single thing like that before. So great to find someone with some original thoughts on this topic. Really.. thank you for starting this up. This website is something that is needed on the internet, someone with a little originality!
FinTechZoomUs Pretty! This has been a really wonderful post. Many thanks for providing these details.